یارانه ها ۲

                                                هدفمندی

رو یکشنبه طرح هدفمندی یارانه ها اجرا شد.یکشنبه شب چشمم به صدا سیما بود ببینم چی درباره این طرح می گن چه توجیحی دارن و ... 

وقتی صدا سیما رو نگاه می کردم فهمیدم که فقط من با این طرح مشکل دارم و همه مردم با این طرح موافق اند هنوزم که هنوزه منتظر یک مخالف تو صدا سیما بیاد و بگه با این طرح مشکل داره ولی زهی خیال ... 

البته خدا رو شکرم که من فقط به صدا سیما بسنده نکردم و منابع دیگه رو هم چک کردم ولی مثل اینکه مسئولین کشور و کارکنان صدا سیما فقط رسانه خودشون رو تماشا می کنند و خودشون رو تو دنیا تک و یکی یه دونه می دونند ...با این اوصاف نباید تعجب بکنیم که چرا همه مسئولین و مجریان برنامه ها از همراهی مردم تعجب کردند و از وضعیت عادی خبر می دادند. ! 

اگر چه نقدی داشتم بر صحبتها و بحث هایی که هر روزه مسئولین در صدا سیما  مطرح می کنند و خودشون رو منجی می دونند و هی چپ و راست بر مردم منت میزارن ولی بحثی که امروز و مستقلا می خوام بهش بپردازم و تا حدودی همه درجریان هستید رو بیان کنم البته این جزو همین مواردی هستش که مسئولین چپ و راست بهش اشاره می کنند!

ما می خواهیم با دنیا وارد رقابت بشیم ما می خواهیم وارد بازار جهانی بشم ما می خواهیم اقتصاد قدرتمندی داشته باشیم که بتونه در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشه و ...  

ملزومات برای رسیدن به این اقتصاد چه چیزی هست؟برداشتن سوبسیدها(یارانه ها)و در کل آزادسازی قیمت ها تا هم سطح دنیا بشه و بتونیم وارد تجارت با دنیا بشیم و قدرتمند کردن اقتصادمون ...

با اینکه اقتصادقدرتمندی داشته باشیم من مشکلی ندارم ولی در مرود حذف یارانه ها یا آزاد سازی قیمتها من مشکلی دارم و اون وضعیت اقتصادی هستش که درش قرار داریم در زمانی که کشور ها پیشرفته که ما خواهان هم پای بودن با اونها هستیم دارن با پرداخت سوبسیدهای مختلف (در این وضعیت اقتصادی) سعی در حفظ قدرت اقتصادی مردم و بنگاه های اقتصادیشون دارن ما داریم سوبسیدها رو حذف می کنیم!!! 

ما برای اینکه بتونیم با دنیا وارد رقابت بشیم نیاز به این نداریم که قیمتها رو(تو این وضعیت اقتصادیمون) آزاد کنیم یا با فشار از طریق قیمتها مردم رو وادار به کاری بکنیم(چیزی که آقای دکتر حسینی و مجری همراهشون بهش اعتقاد دارن)(1) و ... پس چه کار کنیم؟باید قوانین رو اصلاح کنیم قوانین گمرک ,قوانین تجارت ,قوانین استخدامی و مالیتی و بیمه و بودجه و ... 

 آزاد سازی قیمت ها و هم سطح کردن اون با دنیا وقتی معنی پیدا می کنه که مردم حقی برابر با دنیا داشته باشن یعنی قوانینی که مردم و دولت بهش التزام داشته باشن باید مثل همون دنیایی باشه که داریم ازش دم می زنیم  

یه مثال ساده شاید مفهوم رو بهتر برسونه :اگر حقوق پایه یک گارگر در ایران رو 400 هزار تومن در نظر بگیریم این حقوق در بگیه کشور ها 2.5میلیون تومان هستش  

یا اگر حقوق یک معلم رودر نظر بگیریم این حقوق در ایران نهایتا 600 هزار تومن هستش ولی در آمریکا حدودا 15 میلیون تومنه(2) 

در آمریکا بنزین لیتری حدودا 760 الی 800 تومن هستش و در ایران هم 700 تومان 

مسئولین گرامی زیاد از عدالت در این روزها دم زدن با نگاه به مثال بالا میشه مفهوم عدالت رو از نظر آقایان دید 

  

پ.ن1:من نقدی بر صحبتهای آقای دکترشمس الدین حسینی داشتم که اگه بتونم و وقت و بخت یاری بده اینجا قرار میدم.

پ.ن2:این مطلب رو یکی از وبلاگها بهش اشاره کرده بود ولی من نتونستم آدرس وبلاگ رو پیدا کنم در صورت یافتن آدرس حتما منبع رو ذکر میکنم. 

یارانه ها

اگر صدا و سیمای ملی رو این روزها دیده باشین متوجه میشین دو تا موضوع خیلی پر رنگه یکی مربوط میشه به مراسمات مذهبی و محرم
و دیگری مربوط میشه به طرخی به نام هدفمندی یارانه ها
من با اولی کاری ندارم ولی درباره دومی
هدفمندی یارانه ها یا آزاد سازی قیمت ها؟ 


طرح کلی اینه که مردم بهای واقعی و تمام شده هر کالا یا خدمت مصرفی که در اختیارشون هست رو بپردازند خب شاید سوالی که پیش میاد اینه که
مگه الان مردم قیمت واقعی رو پرداخت نمی کنند؟
در واقع جواب این سوال نه هستش!همه کالا ها یا خدماتی که الان در دست مردم قرار داره به نوعی از سوبسید دولتی استفاده می کنه
و این پرداخت سوبسید از طرف دولت اونو با مشکل موجه می کنه و در یک دید بلند مدت و کلان به ضرر اقتصاد کشور هستش
شما نون می خرین این نونی که شما خریدین دولت هم برای دونه گندم هم  گندمش  هم برای آسیاب اون گندم و هم برای آردش  و حتی برای پخت نون سوبسید داره میده
و قیمت تمام شده اونو کاهش میده اینا رو سویسیدی که انرژی یا آب در هر بخش میده رو اضافه کنی آخر سر می تونی در یابی که چقدر سوبسید دولت پرداخت می کنه
برای بگیه کالا ها یا خدمات هم همینطور 
طرحی که مطرح میشه یعنی اینکه تمام سوبسیدها برای یک کالا یا خدمت برداشته بشه از دوش دولت و مردم خودشون اونو پرداخت کنند
البته بگم که یکدفعه نمی خوان همه سوبسیدهارو حذف کنند بلکه به مرور قراره اینکار صورت بگیره ولی در کل معنی این طرح اینه که مردم قیمت واقعی هر کالا(قیمت بدون سوبسید)روبپردازند یعنی قیمتها آزاد بشه و بازار با توجه به اینکه قیمت تمام شده محصول چقدره و با توجه به مکانیزم عرضه و تقاضا قیمت تعیین میشه
خلاصه بگم که همه با این طرح موافق هستند و اونو طرح درستی می دونند
اما همه در مورد اجرای اون در یک اقتصاد مانند اقتصاد ایران تردید دارند(تردید که نه قطعا می گن اشتباه است)
خب چرا؟
شاید دهها یا صدها دلیل به ذهن فقط من میرسه از کم شدن قدرت خرید مردم بگیر تا ...از بین رفتن مشاغل کوچک و تولیدی ها
شاید بسیاری بر این عقیده باشن که نه اینچنین نیست قدرت خرید افزایش پیدا می کنه و بیکاری کم میشه و ...آنطوری که الان هم می گن
خب پس بیاین خیلی دقیق بررسی کنیم برای افزایش قدرت خرید مردم دولت به اونها نقدا پول پرداخت می کند افزایش تقدینگی در یک اقتصاد باعث افزایش تورم میشه  پس ما در اینجا شاهد تورم خواهیم بود

حذف سوبسید خودش به تنهایی باعث افزایش قیمتها(کالا و خدمات) میشه  و این افزایش قیمت خودش رو به صورت تورم نشان میده
هنوز طرحی اجرا نشده(در ماهای آبان و مهر) قیمتها به خاطر جو روانی به وجود اومده افزایش پیدا میکنه و دولتمردان ادعا می کنند قیمت جهانی افزایش یافته ولی همه می دونند که در هیچ کجای دنیا در این وضعیت اقتصاد(در حال خروج از بحران)کالا های مصرفی 25 یا 30 درصد افزایش قیمت پیدا نمیکنه و این فقط در کشور ما اتفاق میوفته حالا در نظر داشته باشین
که بعد از اجرا چه بار روانی رو تحمیل خواهد کرد و قیمت کالا ها چقدر بالا خواهد رفت البته دوستانی هم بر این اعتقاد دارند که تورم حاصل از جو روانی تاثیر خودش رو در یک ماه گذشته نشون داده و بعد از اجرا شاید این تورم زیاد تاثیر گذار نخواهد بودحتی اگه این مورد رو هم بپذیریم باز تورم ناشی از افزایش نقدینگی و حذف کمک دولتی مطمئنن تاثیر گذار خواهد بود و قدرت خرید مردم رو کاهش میده
بعد از تورم مسئله ای که باعث کاهش قدرت خرید مردم میشه قیمت ارز هستش شاید در طی ماههای اخیر نوسان ارز رو حس کردین و میدونین که کشور ما چقدر در این ضمینه(حتی با کمک دولتی)چقدر ضربه پذیره
در واقع کم شدن ارزش ریال در مقابل سایر ارزها تجارت و صادرات واردات ما رو دچار چالش میکنه و علاوه بر اون ارزش پولی که در دست مردم قرار می گیره هر روز کمتر و کمتر میشه و بر عکس ارزش(قیمت) کالا روز به روز بالا میره
اما دولت به مردم یارانه نقدی پرداخت می کنه آیا این کفایت نمی کنه؟
در شرایط فعلی (که طرح اجرا نشده)میشه گفت برای شهراهای کوچک و روستا ها نه تنها هزینه هارو پوشش میده بلکه در بعضی موارد (مخصوصا روستا ها)منبع در آمد بشه ولی مطمئنا برای شهر های بزرگ این چنین نیست
اما بعد از اجرای طرح چطور؟
در مورد طبقات جامعه چطور آیا سطح طبقات اونا بالا میره یا پایین؟
اون چیزی که استدلال می کنن افزایش سطح رفاه عمومی هستش دلیلش پولی هست که در اختیار مردم قرار می گیره
اما این دیدگاه خیلی ساده انگاری و بدور از واقعیت است جامعه ما رو (در حالت خوش بینانه و کم توقعانه)اکثرا طبقه متوسط تشکیل میدن که با اجرای این طرح هزینه های  قبلی اونا نه تنها پوشش پیدا نمی کنه بلکه مقداری هزینه  اضافی تر بر عهده اونا میزاره و اونا از طبقه متوسط به طبقه فقیر و کم در آمد سقوط می کنند 

 ...... ادامه دارد ... 

توضیح نوشت:این نوشته رو من قبل از اعلام شروع اجرای طرح نوشته بودم که الان که طرح اجرا شده حرفهای بسیاری برای گفتن وجود داره که در پسهای بعدی بهشون اشاره می کنم

بیاموزیم هر چند که انسانیم!

برای امروز مطلبی حاضر کرده بودم ولی بنا به دلایلی ترجیح دادم امروز اونو قرار ندهم و فقط به یک جمله افاقه می کنم: 

"من در همین مکان(دارلاماره) بودم و دیدم که سر بریده حسین(ع) را جلوی ابن زیاد نهادند و چندی بعد دیدم سر ابن زیاد را در همین مکان جلوی مختار گذاشتند و مدتی نگذشت که دیدم سر بریده مختار را در اینجا جلوی مصعب بن زبیر نهادند و حال، سر بریده مصعب را در جلوی تو می بینم! - ابی مسلم نخعی خطاب به عبدالملک " 

 

پ.نوشت:نمی دونم اینترنت من سرعتش اینقدر گند شده یا مال بگیه هم اینجوری؟!!

یادآوری در باب آزادی اندیشه و خودسانسوری به قلم مختاری

وقتی خبر دعوت کانون نویسندگان برای برگزاری سالگرد محمد جعفر پوینده و محمد مختاری رو خوندم بهتر دیدم  از این عزیزان که در دهه هفتاد در جریان قتلهای زنجیره ای کشته شدند یادی بکنم اما یاد مقاله محمد مختاری افتادم که در دهه هفتاد برای از سر گیری دوباره فعالیت کانون نویسندگان نوشته بودن .    

پوینده و مختاری

من گزیده ای از این مطلب رو اینجا میزارم قلم بی باک و پر شور این نویسنده خواندنی است و چون مطمئنم بیشتر شما اونو نخوندین براتون شاید جالب باشه  :

"بحث و گفت و گو درباره فعال شدن دوباره کانون نویسندگان ایران، از یک سو مایه دلگرمی است و از سویی دستخوش نگرانی. دلگرمی از طرح آزادی است. اما نگرانی در حفظ استقلال است.
کارکرد و هویت نویسندگان، چه هنگامی که می نویسند و فردند، و چه هنگامی که برای مبارزه با موانع موجود در نهادی گرد می آیند و جمعند، در گرو آزادی و استقلال شان است. از این رو هم معنای فعال شدن دوباره ی کانون، و هم نقطه عزیمت و انگیزه فعالیت، باید پاسخگوی همین آزادی و استقلال باشد. چکیده نگرانی های پنهان و آشکار هم که گاه به صورت تاکید بر «موقعیت و شرایط کنونی» در می آید، این است که مبادا فعال شدن دوباره کانون، به زخم دیگری غیر از زخم خودش بخورد. البته من قصد ندارم به تحلیل «موقعیت» و «شرایط کنونی» بپردازم. اما یک نکته برایم روشن است که کانون نه اهداف خود را مطابق اقتضاها و موقعیت های خاص سیاسی ا اجتماعی تعیین می کند و نه فعالیتش را به چنین اقتضاها و موقعیت هایی گره می زند. 

در ماده چهارم موضعِ کانون، مصوب 1358 تاکید شده است که استقلال کانون از همه جمعیت ها، احزاب و سازمان های سیاسی، اعم از مستقل یا وابسته به هر نوع نظام حکومتی.
این تاکید از آن روست که هر گروه یا تحلیل ویژه ی سیاسی یا هر دولتی، تعبیر ویژه و منحصری از آزادی است. یک تعبیر منحصر و ویژه نیز طبعا نمی تواند درخواست تمام کسانی باشد که عضو کانونند، و دارای اندیشه ها و گرایش های گوناگونند. کانون، مرکز درک اختلاف است. مرکز اندیشه ها و بیان های مختلف است. به همین سبب نیز به عام ترین تعبیر آزادی متکی است. تعبیری که وجه اشتراک نویسندگان است. و شرط بروز تمام تنوع و کثرت نمودهای فرهنگی است. در حالی که هر گروه سیاسی یا هر دولتی، خواه ناخواه تبلور اندیشه و بیان خاص و معین و غالبا متجانسی است. بحث در حقانیت یا عدم حقانیت مواضع این گروه ها یا دولت ها نیست. بلکه بحث در این است که نمی توان هدف و موضع و فعالیت کانون را با با هدف و موضع و فعالیت آنها یکی گرفت، یا به هم وابسته و موکول کرد. یا اصلا از یک جنس شمرد. زیرا در چنین وضعی، فلسفه وجودی کانون مخدوش می شود. خصلت دموکراتیک آن از میان می رود ....

... 

تفکر کانونی برآیند خرد جمعی نویسندگانی است که چه دیروز و چه امروز، به آزادی و استقلال خلاقیت و نوشتن، و اعتلای فرهنگ ملی در تمام جنبه های تنوع و کثرتش اندیشیده اند و می اندیشند، و وفادار مانده اند و می مانندو با هرگونه حذف فرهنگی مخالفت ورزیده اند و می ورزند. بدیهی است که نویسندگان در تنهایی و به تنهایی می نویسند و خلق می کنند. مساله نوشتن و خلق اثر یک امر جمعی نیست. هیچ کس و هیچ نهادی نمی تواند به کسی دیکته کند که چه بنویسد یا چگونه بنویسد. نویسنده در تولید اثر نیازمند همراهی و همیاری دیگران نیست. هر اثر تبلور فردیت اندیشگی و بیانی یک نویسنده است. فردیتی که البته برآمدِ فرهنگ و بصیرت ملی است. و از طریق آموزش ها و تجربه ها و کوشش های او پدید می آید.
.... 

کانون یک جمعیت ساده یا محفل معمولی یا گروه صنفی محدود نیست که کارکردش در خودش خلاصه شود. کانون نه مجمع فضلاست، نه انجمن نخبگان است. نه باشگاه ادبی است، نه محفل روشنفکران است. نه هیات سخنرانان است، و نه ضیافت کارشناسان است. البته فضلا و نخبگان و ادبا و روشنفکران و غیره در آن گرد می آیند. اما مقصود از تجمع شان یافتن پاسخ برای مشکلاتی است که از حد یک جمع فراتر می رود. یعنی کانون یک نهاد اجتماعی است که اگر چه در شمار اعضا و موقعیت تشکیلاتی خود فراگیر نیست، اما تفکرش «فراگیر» است. شعاع عملش نامحدود است. کارکردش مستقیما و به طور وسیع با کل فرهنگ ملی مرتبط است.
در نتیجه فعالیت اش عبارت است از روندی که ممکن است به تمرکز در یک محل معین بیانجامد؛ و ممکن هم هست نیانجامد و موانع و عوامل بازدارنده چنین محلی را از آن دریغ کنند. ... 

... 

اما نگرانی های موجود از آنجا نیز پدید آمده است که اخیراً برخی از اهل بخیه گمان کرده اند که می شود برای کانون لباسی دوخت که اگر هم با اندازه هایش خیلی جور نبود، نبود. اینان که روند فعالیت کانون را معکوس، و فقط به صورت رسمی می نگرند، شاید گمان کرده اند که هرچه زودتر باید سقفی به روی سر نویسندگان کشیده شود. یا تابلویی روی سردری کوبیده شود و حضور نهاد نویسندگان کشور را اعلام دارد. این همان درک یا روند معکوسی است که عده ای را نگران کرده است.

.... 

اقدام دموکراتیک یا فعال شدن دوباره، همان روندی است که تمام اعضای کانون و نویسندگان ایران را به اندیشیدن درباره ی موانع موجود بر سر راه خلاقیت و نوشتم وا می دارد. فعال شدن کانون هنگامی تحقق می یابد که به درخواستی اجتماعی برای تمام نویسندگان تبدیل شود از اینرو طرح و اشاعه ی تفکر کانونی در جامعه، اولاً برای رفع هر گونه شبهه، و مشخص شدن برخی انتظارات غیرقانونی یا همان «روند معکوس» است. ثانیاً به منظور شناساندن مواضع و مطالبات و اصول آزادی و استقلال کانون برای نویسندگانی است که شاید در مقطع پیشین فعالیت آنرا درک نکرده باشند. یا با تمام تجربیات آن آشنا نباشند. یا حتی در موقعیت های متفاوتی می اندیشیده اند، اما اکنون می توانند با نهاد نویسندگان کشور همراه و همدل و همدرد باشند. ثالثاض به ضرورت طرح آزادی اندیشه و بیان برای کل جامعه و فرهنگ است.
طرح آزادی ها نیز مثل خود آزادی ها از هم تفکیک ناپذیر است. اما هر کسی از موضع خود آغاز می کند. نمی توان گفت باید همه چیز در همه ی عرصه ها فراهم شود تا ما هم به راه افتیم. مطالبه ی فعالیت کانون، در حقیقت مطالبه ی تجمع نیز هست. تجمع طبعاً به یک جمع دویست سیصد نفری منحصر یا محدود نمی ماند. زیرا چنین تجمعی درخواست «بیان» دارد. بیان نیز تنها به صورت نوشتاری نیست. بیان فکر، هم با سخن رانی است. هم در شعرخوانی است. هم در بحث و گفت و گو است و… چنین بیانی طبعاً به آزادی اجتماعات وابسته است. درست است که خواست کانون آزادی بیان است. اما جامعه از همه سو به هم مرتبط است.

... 

تفکر کانونی بر آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا، و مخالفت با هرگونه سانسور مبتنی است. برای روشن تر شدن این موضع، ناگزیرم به توضیح چند مساله بپردازم.
بعضی با برداشتی نامناسب از قید «بی هیچ حصر و استثنا»، یا حتی از خود «آزادی» تصور کرده اند که حاصل این گرایش، تاکید بر هرج و مرج و بی بند و باری و یلگی است. حال آنکه کمترین عنایت به مفهوم «آزادی» معلوم می دارد که آزادی قظعاً باید غیرقابل تجاوز بودن آزادی های اساسی دیگران را تضمین کند.
هیچ متفکر یا آزادی خواهی، آزادی را با حق بی حرمتی به دیگران و یا توهین به عقاید و یا سلب حق و رای و آزادی دیگری تعبیر نکرده است.اما متاسفانه در جامعه ی ما بسیاری از بدیهیات را نیز باید توضیح داد. بی هیچ حصر و استثنا در تعبیر کانون به این معناست که نمی توان آزادی بیان و اندیشه را از کسی سلب کرد، همچنان که نمی توان آزادی را استثنائاً به کسی یا عرصه ای یا گروهی اختصاص داد. هم آزادند بیندیشند، و اندیشه شان را بیان کنند. اگر آزادی فقط برای موافقان باشد آزادی نیست. اگر آزادی برای تائید و تحسین اندیشه های موافق باشد که آزادی نیست. آزادی هنگامی است که مخالفان نیز بتوانند بیندیشند و اندیشه شان را بیان کنند. بعضی «حصر و استثنا» را نه تنها به افراد و گروه ها، بلکه به اندیشه ها و موضوع ها نیز سرایت می دهند. این کس بگوید، آن کس نگوید. اینگونه بیندیشد، آنگونه نیندیشد. این حرف را بزنید، آن حرف را نزنید. این یعنی حصر و استثنا. حرمت گزاری به عقاید دیگران و غیرقابل تجاوز بودن آزادی دیگران، ربطی به این حصر و استثنا ندارد. آنها مبتنی بر فرهنگی آزادی و آزادی خواهی است. حال آنکه اینها از سلب آزادی نشأت می گیرد.
آزادی یک فرهنگ است، به همین سبب نیز تجلی خود را در اصول و رفتارها و قوانین جامعه ی مدنی جاری می کند. حال آنکه حصر و محدود کردن آزادی دیگران، دوری جستن از اصول جامعه مدنی است.
اگرها و مگرهایی که در اصول و قوانین جامعه مدنی قید شده است، غالبا به منظور حفظ آزادی های اساسی جامعه است، حال آنکه در جوامعی چون جامعه ی ما که از «جامعه ی مدنی» بهره ی کمتری دارد، این اگرها و مگرها غالباً به منزله ی تعبیر یا حدّ خاصی از آزادی است. ضمن اینکه گاه اگرها و مگرها در اجرا، بیشتر و دقیق تر از خود آزادی رعایت می شود. گاه تاکید بعضی نهادها و مجریان قوانین بر این اگرها و مگرها چندان مشخص و متشخص است که آنچه از خود اصول قانون درباره ی آزادی باقی می ماند، شیر بی یال و دم اشکمی بیش نیست. از اینرو گاهی آدم فکر می کند انگار غرض از طرح آزادی، در برخی اصول قوانین، فقط تذکار و تاکید همین اگرها و مگرها بوده است.
.... 

وقتی سانسور در کار باشد، هم اندیشه آسیب می بیند و هم بیان. به عبارت مناسب تر هم ذهن محدود می شود و هم زبان. هم خلاقیت و نوشتن از تاثیر مخرب آن صدمه می بیند، و هم بهره وری از هنر و آموزش و خواندن و انتقال تجربه و… در نتیجه جامعه از توان زیبایی شناختی، فکری، تحقیقی، علمی، فرهنگی محروم می شود. رشد تفکر انتقادی متوقف می شود.
سانسور هیچ گاه در یک نقطه محدود نمی ماند. کافی است در یک نقطه شروع شود تا به تمام جامعه سرایت کند. سانسور میکرب جان است. جان را فاسد می کند. فرهنگ را از درون می پوساند.
به همین سبب سانسور تنها به معنی نقطه چین شدن کتاب ها نیست. بلکه اندیشه و احساس را هم نقطه چین می کند. روابط و حضور و سلوک انسان ها را نیز نقطه چین می کند. حتی گریستن و خندیدن، و سکوت و تامل ها را نیز نقطه چین می کند.
برداشتن قید «بی هیچ حصر و استثنا» از اندیشه و بیان، در حقیقت پذیرش سانسور برای برخی از اندیشه ها یا بیانها است 

... 

آزادی اندیشه از بابت سانسور هم از آزادی بیان تفکیک ناپذیر است. زیرا ما سانسور را در تمام ابعاد و گونه هایش نفی می کنیم. وقتی پیش از نوشتن، ذهن نویسنده سانسور شده باشد، خلاقین و تولید به درستی و شایستگی تحقق نمی پذیرد. همین که بخشی از درون نویسنده حذف شود، مساله از سانسور بیان فراتر می رود. نقطه چین شدن اندیشه ها و ذهن های ما را چه کسی باید مطرح یا چاره کند؟ هنگامی که پیشاپیش بخشی از نظر و عقیده مان را سانسور می کنیم، به معنی این است که بخشی از بیان خود را سانسور کرده ایم. هنگامی که کسی از داشتن عقیده یا اندیشه ای دچار بیم و اضطراب شود، قطعاً شکل اثر خود را مخدوش می کند. خلاقیت و نوشتن، ارائه ی شکل های تفکر است. پس اگر درون سانسور شود، شکل ها آسیب می بیند. وقتی درون تکه تکه شده باشد، دیگر خودمان نیستیم وقتی نویسنده نوعی از اندیشه را مجاز نیابد، طبعاً در داستانش از ابراز آن بازمی ماند.
پس آزادی اندیشه برای چاره ی خودسانسوری است. برای این است که نویسنده همانطور که می تواند بیندیشد، بیندیشد. خطری که در تفکیک اندیشه از بیان نهفته است این است که عملاً سانسور را به «بیان» تقلیل می دهد. همچنانکه سانسور بیان را نیز از خودسانسوری جدا می کند و دومی را نادیده می گیرد. حال آنکه این دو، اجرای یک مکانیسم اند. و به یک گونه هم باید با آنها مبارزه کرد.
خودسانسوری نتیجه ی حصر اندیشه است و این امری شخصی و مربوط به خود و یا خصلت نویسنده نیست. خودسانسوری محدود شدن نویسنده است. حصر آزادی است. بیماری فرهنگ و خلاف تفکر کانونی است.  "  

امیدوارم  آذرماه (سالگرد این دو نویسنده) بدون هیچ دغدغه ای سپری شود. 

چندی از اخبار

 این پست فقط جهت ثبت وقایع رخ داده در رسانه ها زده میشود و جنبه اطلاع رسانی بیشتر دارد! 

ویکیلیکس سایتی که چند سال پیش با شعار "ما پته حکومت ها رو به آب میریزیم" شروع به کارکرد. 

افشاگری های این سایت درباره آمریکا در رسانه های ایران خیلی رو صدا می کردن و کلی درباره اش بحث می شد صدا سیما براش یز گرد و گفتگو و تحلیل و ... ترتیب می داد  و ...  

این سایت در پی افشاگری ای خود در چند روز اخیر افشاگری های جالبی در مورد ایران نیز کرده است از جمله افشاگری در مورد مخالفتهای کشور های عربی با ایران و تشویق آمریکا برای حمله به ایران وپایان مناقشات هسته ای و اینجا و اینجا

و دومین مسئله مربوط میشه به انتخابات سال گذشته که ویکیلیکس گزارشی درباره اون منتشر کرده است  

اینم توصیه مقامات ابوظبی به آمریکا در مورد انتخابات ایران

و مسئله که از زبان هاشمی رفسنجانی درباره رهبر گفته شده   

و سو قصد به جان دکتر نوری زاد

اما در همین گیرو دار افشاگری ویکیلیکس دو انفجار در تهران رخ داد دو انفجار برای ترور 2 استاد دانشگاه که باعث کشته شدن یکی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی شد. 

اما در حالی که همه درگیر خبر دو انفجار بودند خبر انفجار سوم نیز منتشر شد و در خبرگزاری ها منعکس شد ولی چند ساعت بعد خبر توسط مسئولین تکذیب شد و خبر از خبر گزاری منبع حذف شد اینجا متونید xmlخبر رو که تا این لحظه حذف نشده رو ببینید  

متن خبر از این قرار بود: 

"صبح امروز در ادامه تلاش جریان نفاق برای ایجاد ناامنی در کشور، یک خودرو پژو 206 نیز شهرک محلاتی تهران منفجر شد. گفتنی است، این سومین حرکت تروریستی امروز صبح در تهران بوده که متاسفانه در این اقدام تروریستی 2 تن از شهروندان به شهادت رسیدند و خساراتی نیز به بار آمد. محل دقیق این انفجار در ابتدای شهرک محلاتی تهران و روبروی داروخانه لشکرک بوده است. اخبار تکمیلی در این خصوص متعاقبا ارسال می‌شود." 

سوالی که پیش میاد اینه که: این خبر گزاری که منتسب به سپاه استاز کجا چنین اطلاعات دقیقی از محل و نحوه انفجار و حتی ساعت انفجار بمب که وجود ندارد یا وجود دارد ولی منفجر نشد,دارد؟ 

حالا اگه دقت کنیم می بینیم که موضوع آلودگی هوا توسط افشاگری های ویکیلیکس و خبر های ویکیلیکس توسط دو انفجار تحت تاثیر قرار گرفته و کم رنگ شدند. 

روز دانشجو هم نزدیک است معلوم نیست تا اون مقع آپ کنم یا نه ولی این روز رو به دانشجویان تبریک میگم